بررسی رابطه سیر و سلوک عرفانی امام خمینی و حاکمیت دینی «2»
بخش دوم و پایانی
ما همه موج و تو دریای جمـــالی ای دوست
موج دریاست، عجب آن که نبـــاشد دریا
(امام خمینی، 1377: 301)
دَک کن جبـل خودیِ خـــود، چــون موسی
تا جلــــوه کند جمـــال او بــی أرنــی
(همان: 114)
همهجا منزل عشق است که یارم همه جاست
که دل آن کند که نیابد به جهان جای تو را
(همان: 227)
یکی از محققان (آشتیانی: 1370: 668)، بعد از بیان اسفار اربعه از منظر امام(رحمه الله علیه) حقایق مهمی را بدین صورت تقریر کرده است که هر پیامبر اولوالعزمی که صاحب شریعت است، باید اسفار اربعه را با قدم شهود و بُراق معرفت طی کند؛ اما مراتب و مقامات انبیا در این امر اختلاف دارد؛ چون انبیای دیگر مظهر اعظم نیستند، برخی از آنها مَظهَر یک اسم کلی یا چند اسماند؛ برای نمونه، متحقَق به مظهریت اسم رحمان در سفر اول، اسم رحمان را ظاهر در وجود و حاکم بر عالم مشاهده میکند. سفر ثانی او با استهلاک اشیا در اسم رحمان تمام میشود و سیر در جمیع اسما و صفتی بعد از صفت دیگر ندارد و به وجود رحمانی و بهصورت رحمت واسعه بر عالم خلق رجوع میکند. بنابراین دوره نبوت او محدود است. همین حکم در مظاهر سایر اسما نیز جاری است.
سالکی که مظهر تمام اسما بوده، دوره نبوت او محدود نباشد، اسمای حق را یکی بعد از دیگری شهود میکند تا به مقام مظهریت اسم جامع و اسم اعظم برسد. در این مقام که متحقق به مظهریت اسم «الله» باشد، حق را با جمیع شئون خود شهود میکند و در انتهای سفر دوم، جمیع حقایق را در اسم جامع الهی مستهلک و نابود میبیند، در مقام رجوع به خلق به وجود جامع الهی رجوع میکند و دارای نبوت ازلی و خلافت ظاهری و باطنی میشود؛ ولی مطلق تابع این مقام نیز متحقق به اسم «الله» و دارای وجود جامع الهی و ولایت مطلق ازلی است. این ولی، افضلِ از اولوالعزم از رسل و انبیاست.
جمیع این اسفار که برای خاتم انبیا حاصل شده و جمیع مقاماتی را که آن حضرت دارا بوده است، در حقیقتِ کلی و خاتم ولایت مطلق محمدی(ص)، یعنی علی بن ابیطالب و اولاد طاهرینش(ع) موجود است. با توجه به اینکه حقیقت کلی نبوی بهاعتبار حقیقت ولایت حقّه، مقام جمعالجمع دارای جمیع مراتب و محیط به جمیع مظاهر است، مجالی برای تشریع احدی باقی نگذاشته است. این مقام برای حقیقت محمدی(ص) بهنحو اصالت و از برای خلفای معصوم او بهنحو تبعیت و وراثت ثابت است؛ زیرا روحانیت ائمه(ع) و رسولالله(ص) بهحسب باطن ولایت یکی است و تعدّد آنها اعتباری است؛ به این معنا که اگر قبل از پیامبر(ص)، علی بن ابیطالب یا یکی از اولیا از ائمه طاهرین(ع) ظهور پیدا میکرد و تأخّر زمانی نداشت، صاحب رسالت و محیط بر جمیع حقایق بود؛ لذا از حضرت علی نقل شده است که: «کُنتُ مع الأنبیاءِ سِراً و معَ رسول الله جَهراً»؛ (1) «من با همه انبیا در باطن و با پیامبر اسلام(ص) در ظاهر همراه بودهام.» (فیض کاشانی، 1386: 84) در کلام امام خمینی(رحمه الله علیه) به این مسئله توجه شده که معیت امیرمؤمنان(علیه السلام) با انبیای پیشین از باب «معیت قیومیه» و همراهی او با مقام ختمی مرتبت از باب «معیت تقومیه» است؛ چنانکه قِوام ولایت علوی به ولایت کامله محمدی(ص) است و درواقع ولایت علوی جلوه ولایت محمدی(ص) بهشمار میرود. پس معیت علی(علیه السلام) با انبیا «قیومی» و با مقام ختمی مرتبت «تقوّمی» است. این نکته جزء مسائل بنیادین عرفان اسلامی است و بههمین جهت در سخنان برخی از بزرگان اهل شهود، از امیرمؤمنان(علیه السلام) به امام عالَم و سرّ همه انبیا یاد شده است. (ابنعربی1410: 2 / 227) ازآنجاکه مراد از «سرّ الأنبیاء» ولایت و خلافت الهی انبیاست، معلوم میشود علی(علیه السلام) ازطریق ولایت و خلافت الهی با همه انبیا معیت داشته است.
بررسی نتیجه اسفار اربعه و ولایت
آیا چنین انسان عارفی که در شرح اسفار اربعه عرفان به وی اشارت رفت، میتواند با حاکمیت و سیاست و جهان شهادت مرتبط نباشد؟ در نگاه عادی، میان محصول و ارمغان این اسفار با حاکمیت و سیاست، بینونت ذاتی وجود دارد؛ اما اگر به گفتار امام درست دقت کنیم، متوجه میشویم نهتنها هیچ بینونتی نیست، که این دو مقوله (حاکمیت و سیاست) شأنی از شئونات عارف مسافر در سفر سوم میباشند. چنین مسافر واصلی برای رستگاری مردمان به نزد آنان میرود؛ زیرا هدایت و تکامل آنان را وظیفه خود میداند؛ تاآنجاکه سعادت خود را در گرو سعادت «جمع» میداند. با این نگاه، نزاع دیرینه میان حکومت دنیوی و عرفان به پیوندی ناگسستنی مبدّل میشود.
بیان خلاصهای از اندیشه و رفتار امام خمینی(رحمه الله علیه) میتواند راهگشا باشد. وی تنها دولتی را ارزشمند میدانست که به اصول اخلاقی پایبند باشد. او عدالت و صداقت را بزرگ میشمرد و بارها به آن توصیه میکرد:
عدالت را اجرا کنید. عدالت را برای دیگران نخواهید، برای خودتان هم بخواهید، در رفتار عدالت داشته باشید، در گفتار عدالت داشته باشید. (امام خمینی، 1378: 19 / 378)
مسلم است آنچه امام در بیانات و تقریرات خویش آوردهاند، ریشه در آیات شریفه و روایات صحیحه دارد؛ ازجمله فرمایش مزبور را میتوان در آیه: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَینِ وَالْأَقْرَبِینَ إِنْ یکُنْ غَنِیا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلَى ِبهِمَا فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَ ...» (نساء / 135) «ای مؤمنین به عدل و داد برخیزید و در راه رضای خدا شاهد باشید [شهادت دهید] ولو آنکه به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندتان باشد [خواهان گواهی] چه توانگر چه تهیدست باشد، خداوند بر آنان مهربانتر است. پس از هوای نفس پیروی مکنید که از حق عدول کنید و ...».
وی همواره از الگوی عدالت و صداقت با عظمت یاد میکرد. یکی از پرشورترین بخشهای سخنرانی امام، مدح دولت علوی است؛ دولتی که رئیس آن الگوی زهد، رحمت، عدالت، صداقت و رسیدگی به محرومان بود. (همان: 7 / 231)
وفای به عهد از ویژگیهای او بود و قانونگرایی را بهعنوان وفای عهد خود با مردم بزرگ میشمرد. همه فضایل اشارهشده و گفتهناشده امام خمینی(رحمه الله علیه) ثمره «شهود» و «رهبری» است که برخاسته از «عرفان و اخلاق» اوست. عرفان وی نهتنها مایه انزوای عارف نشد، که سبب نجات جامعه از انزوا گردید و انسانهایی را تربیت کرد که عابدان شب و شیران روز شدند.
امام(رحمه الله علیه) که در سیر بهسوی خدا و تقرّب به او و بریدن از خلق (من الخلق إلى الحقّ) سرآمد اولیا عصر خویش بودند، برای اصلاح زندگی انسان و حاکمیت قانون خدا به سیر «بالحق فی الخلق» رسید. پس در جهانبینی او، ولایت و حاکمیت فقط از آنِ خداوند است که بهوسیله مظهر تامّ و تمام او، یعنی «انسان کامل» در عرصههای مختلف ظهور مییابد. انسان کامل، جانشین خداوند روی زمین است و در هر عصری، شخصیتی ظهور میکند که همچون خداوند ـ که با دو اسم «حکمت» و «عدل» بر اسمای خویش حکم میراند ـ در جهان هستی و در میان مظاهر اسما بر مبنای مظهریت با همان دو اسم حکومت میکند. ازآنجاکه لازمه حکومت و سیطره، قانوندانی و اشراف به شریعتِ الهی است ـ تا در مواقع لزوم به وضع احکام جدید بپردازد ـ تفقّه نیز برای چنین حاکمی ضروری است و حکم صادرشده از جانب او ـ که به مرحله فنا راه یافته و وجودش حقّانی شده و مصداق حدیث شریف قرب نوافل گردیده است ـ همانند دستورهای الهی، لازمالاجرا خواهد بود.
هدف حکومت در اندیشه امام، بسط عدالت است که این همان صفت حقتعالی میباشد. حاکم از این منظر، مظهر اسم «عادل» خواهد بود که با تشکیل حکومت به ایجاد «عدل» در جهان همت میگمارد. بنیان چنین حکومتی، رأفت و محبت است.
سرّ توفیق اندیشه سیاسی ـ عرفانی امام، داشتن تفکری اجتماعی در ساختار سلوک عرفانی ایشان است. این درحالی است که عرصههای مستقل هرکدام به قوت خویش همچنان وجودی مؤثر و زنده دارند؛ اما با یکدیگر خَلط نمیشوند و درعینحال از هم مدد میگیرند. در عرفان امام خمینی(رحمه الله علیه) عشق در نهایت بندگی و نیز عبودیت در نهایت وارستگی ازسویی و عزت انسان و شرافت مسلمان در این شیفتگی و آراستگی و پیراستگی ازسوی دیگر، تحقق یافته است. (امام خمینی، 1378: 19 / 378)
در مجموع، زیّ عرفانی، سیاسی و حاکمیتی امام خمینی او را از همه عرفا و حکام جهان متمایز میکند. اگر عرفان، اطاعت محض و بیاعتراض شیخ و راهبر و تکیه بر فردیت است و اگر ویژگی سیاست، تکیه بر گستره همگانی و زندگانی اجتماعی، عقلانیت و مصالح عمومی است، میانة برگزیده امام نه در مرکز ثقل عرفان است و نه در مرکز ثقل حکومت و سیاست؛ بلکه حداقل دارای دو مرکز ثقل متفاوت، ولی همخوان و مکمل است.
بهنظر میرسد امام هم به عرفان بهعنوان راه دسترسی به ملکوت آسمانها میاندیشد و هم به سیاست بهعنوان راه سامان دادن به سازوکارهای جاری این زمین برهوت مینگرد تا اهداف و ابزار و مسیر نیل به تحقق انسان متعالی (تحقق مضمون عرفان دینی) تجمیع گردد؛ اما در این شیوه، حوزههای عرفان فردی و سیاست جمعی با ابزار و شیوههای خود هر کدام قواعد خود را دارند و با هم خلط نمیشوند. به دیگر سخن، دو عرصه با هم جمع میشوند و جمع آنها مطلوب، بلکه ضروری است و هرکدام در بخشی از زندگی آدمیان معتبرند.
نتیجه
زیرساختهای اندیشه تشکیل حکومت اسلامی و به فعلیت رساندن بُعد سیاسی و اجتماعی دین، ریشه در نگرههای عرفانی و توحیدی امام خمینی(رحمه الله علیه) دارد. ایشان با توجه به جامعالاطراف بودن دین، تشکیل حکومت و خلافت سیاسی را یکی از ملزومات اسلام میشمارند و معتقدند برای اجرای احکام اسلامی و تشریع قانونی و حکمی، باید قوه مجریه و دستگاهی اجرایی باشد تا آن احکام و قوانین تحقق یابند.
بنابراین حکومت در منظر اسلام بهطور عام و در نگاه عارفانه امام(رحمه الله علیه) وسیلهای برای اجرای حدود و قوانین و احکام دین خداوند و همچنین بسط عدل و قسط در جامعه است تا در سایه عدل و قسط اجتماعی، زمینه رشد فردی و تکامل هریک از آحاد جامعه نیز مهیا گردد.
انقلاب امام(رحمه الله علیه) ـ علیرغم تصور برخی ـ یک حرکت سیاسی ـ اجتماعی صرف یا یک انقلاب دینی و مذهبی صرف نبود؛ بلکه انقلابی فرهنگی بهمعنای جامع کلمه بود که هدف آن تغییر فرهنگ و نگرش انسان و جوامع انسانی نسبت به مسئله انسانیت، حیات و صلح در سرتاسر دنیا بود. امام اثبات نمود که دین نهتنها عامل تحذیر جامعه نیست، که در صورت زدوده شدن خرافات از چهره دین، هیچ نوری به درخشندگی حقیقت عشق و ایمان نیست.
در یک کلام، امام پیونددهنده علم و دین، عشق و عقل، فقه و عرفان، فرد و جامعه، طبیعت و ماورای طبیعت و سیاست و دیانت بود.
پی نوشت:
[1]. این روایت به صورتهای مختلف (ر.ک: مجلسی، 1362: 39 / 358 ـ 82) ازجمله به این نحو از پیامبر| نقل شده است که فرمود: «بُعث علی معَ کُلِّ نبی سرّاً و معی جهراً» «علی با همه انبیا در باطن و با من در ظاهر مبعوث شده است». (فیض کاشانی، 1386: 186؛ آملی، 1368: 382 و 401؛ همو، 1375: 196)
منابع و مآخذ
قرآن کریم.
آشتیانی، سید جلالالدین، 1370، شرح مقدمه قیصری بر فصوصالحکم، تهران، امیرکبیر، چ سوم.
آشتیانی، میرزا احمد، 1387، نیّر سلوک رسالة الولایه، ترجمه محمدجواد رودگر، قم، آیت اشراق، چ اول.
آملی، سید حیدر، 1375، نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، ترجمه محمدرضا جوزی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ اول.
ـــــــــــــــ ، 1368، جامع الاسرار و منبع الانوار، تصحیح و مقدمه عثمان اسماعیل محیی و هانری کربن، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و انجمن ایرانشناسی فرانسه.
ابنعربی، محمد بن علی (محییالدین)، 1410ق، الفتوحات المکیه، تحقیق عثمان یحیی، مصر، الهئیة المصریه العامة للکتاب.
امام خمینی، سید روحالله، 1371، صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اول.
ـــــــــــــــ ، 1372، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه).
ـــــــــــــــ ،1373، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، مقدمه سید جلالالدین آشتیانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه).
ـــــــــــــــ ،1377، دیوان اشعار امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه)، چ اول.
ـــــــــــــــ ،1378، سرّالصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه)، چ ششم.
ـــــــــــــــ ،1378، صحیفه نور، تهران، انتشارات مؤسسه نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه).
ـــــــــــــــ ،1410ق، تعلیقات علی شرح فصوصالحکم و مصباح الانس، انتشارات پاسدار اسلام.
انصاری، خواجه عبدالله، بیتا، منازل السائرین، قم، انتشارات بیدار.
جوادی آملی، عبدالله، 1375، ولایت فقیه، قم، مرکز نشر إسراء، چ هفتم.
شانظری، جعفر، 1382، «اسفار اربعه از منظر امام خمینی(رحمه الله علیه)»، اشراق، ش 5، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه)، ص 68 ـ 61.
صدرالدین شیرازی، محمدبنابراهیم، 1368، الاسفار اربعه، قم، مکتبة المصطفوی.
طباطبایی، فاطمه، 1379، یک ساغر از هزار، تهران، نشر عروج.
ـــــــــــــــ ، 1382، سلوک عرفانی امام خمینی، تهران، عروج.
فیض کاشانی، محسن، 1386، کلمات مکنونه من علوم اهل الحکمة و المعرفة، قم، مطبوعات دینی.
کاشانی عبدالرزاق، کمالالدین، 1370، اصطلاحات الصوفیه، تحقیق محمدکمال ابراهیم جعفر، قم، بیدار.
لاهیجی، محمد، 1371، شرح گلشنراز، تهران، کتابفروشی محمودی.
مجلسی، محمدتقی، 1362، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
رضا فیروزی: دانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
یوسف مقدسی: دانشجوی دکتری اخلاق و عرفان دانشگاه پیام نور
فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 32