امام صادق علیه السلام فرمودند: شیعیان ما باید در شادی ما شاد و در اندوه ما غمگین باشند. و امروز روز شادی شیعیان است. روز تولد فرزند پربرکت امام رضا،امام جواد علیه السلام.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
شفاف :امروز مولود نهمین امام ما شیعیان ،جواد الائمه فرزند امام رضا (ع) قبله دلها است.امروز کبوتران حرم رضا (ع) بر گرد گنبد طلا پر می گیرند و شوق و شادی را نجوا می کننند.این روز صدای نقار خانه حرم رضوی صفای دیگری دارد چرا که مولود کسی که امام رضا (ع) در کرامتش می فرماید:« اين (امام جواد(علیه الاسلام))مولودى است كه پر بركت تر از او براى شيعه ما به دنيا نيامده است.»
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال ۱۹۵ هجری در مدینه ولادت یافت .نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است .القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیكه یا خیزران است كه این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر ۸ ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال ۲۰۳ ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .
مأمون خلیفه عباسی كه همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی كرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . " از اینجا بود كه مأمون نخستین كاری كه كرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی كه امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی برده است ، در تاریخ معروف است " .
از روشهایی كه مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به كار می بست ، تشكیل مجالس بحث و مناظ ره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه به گمان باطل خود امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به كار بستند . به خصوص كه در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست كه مقام ولایت و امامت كه موهبتی است الهی ، بستگی به كمی و زیادی سالهای عمر ندارد .
باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر كوتاه خود كه همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای كه فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می كردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و كتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با كمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت كه از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احكام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری پاسخ گفت .
برای نمونه ، یكی از مناظ ره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می كنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان كه همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می كند كه ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید . گفتم : چه شده است كه امروز این چنین ناراحتی ؟ گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد كه مایه شرمساری وخواری ما گردید . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند كه سرقتش آشكار و دزد اقرار به دزدی كرده بود . خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر كردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست .
خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنكه دست شامل انگشتان و كف دست تا مچ دست است ، و در قرآن كریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهكم و ایدیكم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق كردند . یك دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو كه در قرآن كریم آمده است : ... و ایدیكم الی المرافق . و این آیه نشان می دهد كه دست دزد را باید از مرفق برید . دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی كرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟
آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند كه شما هم باید نظر خود را بیان كنید .
حضرت جواد فرمود : اكنون كه من را سوگند می دهی پاسخ آن را می گویم . این مطالبی كه علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان كردند خطاست . حد صحیح اسلامی آن است كه باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع كرد . خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو كف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع كنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمی ماند ، و در قرآن كریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس كسی نباید آنها را ببرد .
معتصم از این حكم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق كرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حكم حضرت جواد (ع ) قطع كردند . ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، كه چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است .
سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی كنم و این نصحیت را به شكرانه محبتی كه نسبت به ما داری می گویم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشكیل می دهی تا یك مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح كنی ، همه بزرگان كشوری و لشكری حاضر هستند ، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی كه در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند كه رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، كم كم مردم به آن حضرت توجه می كنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوكت تو متزلزل می گردد . این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم كار كرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد .
این روش را قبل از معتصم مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به كار می برد ، چنانكه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشكیل مجالس مناظ ره زد و از جمله از یحیی بن اكثم كه قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی كند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد كند . اما نشد ، و اما از همه این مناظ رات سربلند درآمد . روزی از آنجا كه " یحیی بن اكثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت كرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر كرد .