مصداق تو سري خور بودن !
«همین چندروزه دو نفر از مقامات رسمی آمریکا تهدید نظامی کردند... میگویند اگر چنین نشود، چنان نشود، ممکن است ما حملهی نظامی به ایران بکنیم؛ اولاً که غلط میکنید؛ ثانیاً من در زمان رئیسجمهور قبلی آمریکا - آنوقت هم تهدید میکردند – هم گفتم که دوران بزنودررو تمام شده» این جملات واکنش رهبر معظم انقلاب به اظهارات جو بايدن معاون اول رئیسجمهور آمريکا بود که دهم ارديبهشت در یک اندیشکده در واشنگتن گفته بود «تهاجم نظامی به ایران ريسکی است که هنوز امکان دارد انجام آن را بپذيريم و چنین اتفاقی اگر لازم باشد رخ میدهد»و همچنین سخنان مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش این کشور که گفته بود «علیرغم تغییر موضع روسیه برای تحویل سامانه موشکی اس ۳۰۰ به ایران، گزینه نظامی علیه ایران به قوت خود باقی مانده است.»
مذاکره خوب یک چیز است، «توسریخور نبودن» چیزی دیگر!
رهبر انقلاب با مؤثر دانستن تهدیدها بر جریان مذاکرات یادآور شدند که «با مذاکره زیر شبح تهدید موافق نیستند و مسئولین گرچه میروند و حرف میزنند و مذاکره میکنند تا با رعایت خطوط اصلی به توافق برسند، اما ضمناً نباید تحمیل، زور، تحقیر و تهدید را نیز قبول کنند.»[4] روشن است که ازنظر ایشان یک مذاکرهی موفق که با مراعات خطوط اصلی همراه است چیزی است غیر از یک مشی تهدید ناپذیر و تحقیر ناپذیر سیاسی. ایشان مشخص کردند که ممکن است «خوب مذاکره کنیم و بر خطوط قرمزمان نیز پافشاری کنیم» اما همزمان در برابر تهدید و تحقیر هم واکنش مناسب نشان ندهیم و این روش قطعاً نادرست و خسارتبار خواهد بود. ازنظر ایشان «یک ملت اگر نتواند از عظمت خود دفاع کند قطعاً توسری خواهد خورد!»[5] و مصداق این توسری خوردن نیز «تن دادن به مذاکره زیر شبح تهدید» است. از نظر ایشان کسی که درحالیکه «شمشیری بالای سرش است» مذاکره میکند، حتی اگر به شکل اصولی مذاکره کند، «تحقیر و تهدید» را پذیرا شده است.
وظیفهای که فقط «وظیفه رهبری» نیست!
مشخص است که رهبر انقلاب تنها مقام مسئولی نیستند که موظف به دادن پاسخهای محکم و شایسته به یاوهسراییهای جو بایدن و مارتین دمپسی بوده است. چه که این دو نفر نیز هیچکدام رهبران ایالاتمتحده آمریکا محسوب نمیشوند.وقتی دستگاه سیاست خارجی یک دولت در انجام وظایف خود آنچنانکه شایسته است ظاهر نشود و رهبر انقلاب در این زمینه احساس کمبود کنند، متاسفانه محکمترین و شایستهترین جوابها را باید از ایشان بشنویم و بس! این رویه قطعاً رویه صحیح و خوشعاقبتی نیست. گویا بر زبان آوردن برخی حرفها «هزینههایی» دارد که بعضی ترجیح میدهند آن هزینهها را رهبر انقلاب تقبل کنند!
سیاست خارجی جمهوری اسلامی در همه ادوار پس از انقلاب «باافتخار و با سرِ بالا» سیاستی «تهاجمی» بوده است.[6]ما در این 37 سال کار نادرستی انجام ندادهایم که در برابر کسی کرنش یا سکوت کنیم. وقتی طرف مقابل ما که مرتکب بدترین جنایتها و بیآبروییها شده و میشود همچنان با سرِ بالا و اعتمادبهنفس خود را شایستهی یک گفتگوی محترمانه، یک مذاکرهی از موضع برابر و یک توافق برد-برد میبیند و میشناسد، ما چرا نباید خودمان را شایسته یک گفتگوی محترمانه و بدون تهدید و تحقیر بدانیم؟ و اگر خود را شایسته میدانیم، چرا این تنها رهبری هستند که باید نماد برابری موضع ملت ایران و آمریکاییها در مذاکرات باشند؟ چرا همیشه رهبر انقلاب باید مؤثرترین واکنش و بلندترین صدای اعتراض نسبت به تحقیرها و تهدیدها را سامان دهند؟
تهدیدِ ایران کجا تئوریزه میشود؟
امروز مهمترین عامل تهدیدکننده ایران در صحنه بینالمللی «بیآبروترین دولت جهان»[7] یعنی دولت ایالاتمتحده آمریکاست. اما این تهدید در کجا و توسط چه کسانی تئوریزه و توجیهپذیر میشود؟
خبرگزاری فرانسه 15 اردیبهشت خبر داد که پادشاه خونریز سعودی در فراخوانی که در نشست کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس در ریاض آن را قرائت کرد به کشورهای حاضر درباره «یک تهدید خارجی! که قصد دارد بر منطقه تسلط یابد» هشدار داده است! ملک سلمانِ خونریز گرچه جسارت آوردن نام ایران را نداشته اما توضیح داده که نیرویی «تصمیم دارد با گسترش کنترل خود سلطهای تحمیلی ایجاد کند، ثبات را به خطر بیندازد و فرقهها را به جان یکدیگر!»
بگذریم از اینکه روشن نیست پاسخ یاوهگوییهای این مرتکبِ جنایت علیه بشریت[8] را چه کسی باید بدهد. درحالیکه همه خبرگزاریهای مهم دنیا مرجع ضمیر او را ایران اعلام کردهاند و مفسرین پیرامون این موضوع قلم فرسودهاند! اما، از کنار تعبیر «تهدید» در سخنان او نمیشود ساده گذشت.
چند روز پیشازاین، همین فرد از فرانسوا اولاند رئیسجمهور فرانسه دعوت کرد تا در نشست شورای همکاری خلیجفارس[9] که در ریاض برگزار میشود شرکت کند![10] اما چیزی که ساعاتی قبل از برگزاری این نشست جلبتوجه کرد بیانیه مشترکی بود که ملک سلمان و فرانسوا اولاند آن را امضاء و خبری کردند. بیانیهای که به گزارش رویترز 1- توافق هستهای با ایران را ضروری ارزیابی کرد! 2- هر توافقی را منوط دانست به شرایط ماندگاری، الزامآوری و امکان راستی آزمایی و 3- تأکید کرد که توافق با ایران نباید ثبات منطقه را درخطر قرار داده یا امنیت همسایگان ایران را تهدید کند!
بدین ترتیب فرانسه و سعودی بهمثابه دو نیروی همواره نگران[11] نسبت به حصول توافق میان ایران و 5+1 ، بهصراحت اعلام میکنند که مایلاند توافق ایران و 5+1 موجب تهدید امنیت همسایگان ایران نشود. باز در اینجا به اینکه «چطور توافق هستهای ممکن است همسایگان ایران را تهدید کند؟!» کاری نداریم. چیزی که جالبتوجه است بیزاری سعودیها و فرانسویها از تهدیدی است که آمریکا بهوضوح آن را از ایران دریغ نمیکند!
قصه این است که ایران و مسئله ایران بههیچوجه نباید منافع، امنیت و ثبات هیچ کشور یا منطقهای را تهدید کند، اما همین ایران را میشود بهطور رسمی تهدید کرد! این منطق و این رفتار از سوی «طرفِ مقابل یک مذاکره» بههیچوجه پذیرفتنی نیست. اگر قرار است ایران از سوی یکی از اعضای 5+1 رسماً تهدید شود آنها طبق کدام منطق میتوانند از تبدیل نشدن مسئله ایران به تهدیدی برای دیگر کشورها سخن به میان آورند؟ کسی که مرتکب تهدید میشود حتماً از تهدید بیزار نیست!
منفعت چندجانبه آمریکا از «تهدید بودنِ» ایران؛ لزوم تهدید متقابل
آمریکاییها به مسئله «تهدید انگاشته شدن ایران» نیازی چندوجهی دارند. ازیکطرف هر مقدار ایران تهدید تلقی شود رفتارهای زیادهخواهانه آنها در این سالها توجیه بیشتری پیدا میکند. از طرف دیگر دست کسی که «تهدید تلقی شود» در مذاکرات خالیتر خواهد بود و میتوانند فشار بیشتری به او وارد کنند. و از سوی دیگر هرچقدر ایران تهدیدکنندهتر جلوه داده شود موجّه کردنِ «تهدید ایران به حمله نظامی» برای آمریکاییها آسانتر میشود. ازاینرو همه رژیمهایی که به تهدید انگاری ایران کمک میکنند خادمان آمریکا هستند و زمینهساز تهدید شدن و تحقیر شدن ما.
اگر باور داریم که «حتی اگر تحریمها برداشته نشود هم میتوانیم کشور را اداره کنیم»[12]، اگر باور داریم که «کلید حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست»[13]، اگر باور داریم که «طرف مقابل اگر بیشتر از ما محتاج توافق نباشد کمتر از ما نیست»[14]، اگر راستی «قیدی نداریم که چه زمان به توافق برسیم»[15]، اگر اینها باورهای واقعی مسئولین دولتی ماست پس هیچ دلیلی وجود ندارد که تهدید را - و حتی سایه تهدید را - در جریان مذاکرات بپذیریم.
کافی نیست که در واکنش به تهدیدات آمریکاییها بگوییم «حمله به ایران جهان اسلام را علیه آمریکا بسیج خواهد کرد.»[16] جواب تهدید مستقیم، «تهدید مستقیمِ متقابل» است. مسئولین نیز نباید پشت رهبر انقلاب پنهان شوند. وقتی کسی در جمهوری اسلامی قبول مسئولیت میکند همانقدر که آماده است حُسن نیت را با حُسن نیت پاسخ دهد، باید همان اندازه هم آمادگی داشته باشد که در برابر تهدید، تهدید کند و در برابر تصمیم خصمانه تصمیم متقابل بگیرد.
مسئولیتهای سیاسی نمیتوانند صرفاً برای کنشگرانِ خود سودآور باشند. یکی از هزینههای مسئولیت سیاسی این است که گاهی حتی اگر به روحیات و وجهه و سابقه و تیپ و رسم و رسوممان نمیخورد و جور نیست، باز «طبق نیاز» رفتار کنیم. مثلاً اگر «پاسخ محکم به یک تهدید» از نیازهای روز است، تعلل نکنیم و منتظر واکنش رهبری و جبران کمبودها از این طریق نمانیم!