جدا از جنبهی قهرمانی که میتواند کارنامهی یک مربی را رنگینتر از همیشه پربار جلوه دهد، قرارگیری در جمع برترینهای لیگ و البته کسب سهمیهی آسیا و حتی قرار داشتن در کورس کسب سهمیهی آسیائی در طول فصل با توجه به پتانسیلهائی که کیلومترها با استانداردهای تیمهای مدعی اختلاف سطح دارند، میتواند برندهای پر فروشی را در فصل نقل و انتقالات تابستانی مژده دهد.
در ادامه به مربیانی اشاره خواهیم کرد که همچون برندهای نایک و آدیداس، امتحان خود را پس دادهاند و نام آنها خواه یا ناخواه موفقیت را مژده میدهد و در این میان شاید جائی برای گزینههائی همچون یحیی گلمحمدی و علی دائی وجود نداشته باشد.
یحیی گلمحمدی گزینهای جوان است که اگر کارنامهی کوتاه مدت اما موفق او در صبای قم را ملاکی برای قضاوت ندانیم، به دورهی سرمربیگری او در پرسپولیس خواهیم رسید، دورهای که شاید فقط باید گذر زمان در مورد او قضاوت صحیحی داشته باشد و چه او قهرمان جام حذفی باشد و چه نباشد، تنها تیم مدعی و پرهواداری که شاید برای رسیدن به موفقیتی در حد و اندازههای کسب حداقل یک جام و سهمیهی آسیائی خواهان اوست، همین پرسپولیسی است که قصد حمایت از اسطورهی خود را دارد.
علی دائی نیز با وجود سابقهی قهرمانی در لیگ برتر، دیگر نتوانست آنگونه که باید با ثبات در سطح درجهی یک موفقیت حتی با پرسپولیس گام بردارد. او سابقهی خوبی در امر جوانگرائی دارد و کارنامهی او در سایپا، پرسپولیس و از همه مهمتر راهآهن گویای این واقعیت است. با این وجود جوانگرائی صرف که نمیتواند حداقل کسب سهمیهی آسیا را نوید دهد شاید چندان برای مدیرانی که در فوتبال ایرانی مقطعی حضور دارند و به دنبال موفقیتهای مقطعی نیز هستند، ایدهآل به نظر نرسد، پس دائی تنها شانس حضور در تراکتوری را دارد که به نوعی تیم دیار هموطنان آذری خود محسوب میشود.
۱) منصور ابراهیمزاده
این مربی باتجربه یکی از گزینههائی است که همانگونه که در رقابتهای بین المللی صاحب کارنامه است، در رقابتهای داخلی نیز موفق و کارآمد است و جز یکی از امتیازآورترین مربیان تاریخ لیگ برتر نیز محسوب میشود که در لیست برترین مربیان فوتبال جهان در قرن بیست و یکم که از سوی فدراسیون بین المللی آمار و تاریخ اعلام داشت، تنها نام ایرانی حاضر بود. این سرمربی که کار خود در این سمت را از لیگ هشتم و در تیم ذوبآهن آغاز کرد، تاکنون دو مقام نائب قهرمانی در لیگ برتر و البته لیگ قهرمانان آسیا را تجربه کرده است و در سایر دورهها نیز از جمله مدعیان بالانشین جدول بوده است. ابراهیمزاده این فصل نیز با قبول هدایت تیم نفت تهران که پتانسیل بسیار کمی را در قیاس با تیمهای استقلال، سپاهان، تراکتور و حتی فولادی که بالاتر از این تیم قرار گرفتهاند، در اختیار دارد، موفق به تکرار موفقیتهای قبلی خود شد و نشان داد موفقیتهای او در ذوب اتفاقی نبوده است.
تنها نقطهی ضعف ابراهیمزاده، خاصیت بازنده بودن این مربی در مصافهای بزرگ و پراسترس بوده است. در این فصل نیز این نتایج بارها و بارها تکرار شدند. شکست برابر پرسپولیس و حذف قاطعانه از جام حذفی، شکست برابر استقلال و سپاهان نیز از جمله گواههائی بودهاند که نشان میدهد ابراهیمزاده در برابر بزرگان ضعفی آشکار دارد. نتایج ناامیدکنندهی ابراهیمزاده در گامهای حساس بخصوص برابر استقلال، پرسپولیس و حتی فولاد خوزستان کمی این مربی موفق را در موضع ضعف قرار داده است.
۲) حسین فرکی
سرمربی فولاد خوزستان که سرمربیگری در لیگ برتر را با نفت تهران آغاز کرد، موفق شد خیلی زود خود را در میان مربیان صاحبنام قرار داد و با قرار دادن تیمهای خود در جمع مدعیان بالانشین جدول نشان دهد دایرهی توانائیهای این مربی آنقدرهاست که میتواند روی نیمکت تیمهای بزرگ نیز حاضر باشد و در راه قهرمانی بجنگد، آنهم با کمترین حاشیه. گرفتن مطلوبترین نتیجه از بازیکنانی که پتانسیل فوق العاده بالائی نیز ندارند، یا اگر دارند در اوج جوانی هستند و نداشتن فاکتور تجربه میتواند کیفیتی که از آنها انتظار داریم را براحتی صلب کند؛ اما فرکی آنقدر روانشناس و فنی نشان داده است که از ستارههای جوانی همچون بختیار رحمانی در فولاد خوزستان و یا یعقوب کریمی در نفت تهران یک رهبر و بازیکن باتجربه ساخته است که میتوانند ستارههای سالهای آیندهی فوتبال ملی نیز باشند.
بیتردید اگر او را در فصل آینده روی نیمکت تیمی همچون سپاهان، استقلال، تراکتورسازی و حتی پرسپولیس ببینیم نباید تعجب کنیم. البته نداشتن تجربهی بین المللی در قامت سرمربی میتواند یک نقطهی ابهام را در عملکرد این مربی ایجاد کند.
۳) تونی اولیویرا
این مربی پرتغالی بیشک تمایلی برای مربیگری در هیچ تیم لیگ برتری دیگری ندارد و نهایت آرزوی او باقی ماندن بر روی نیمکت تراکتورسازی است، آنهم به دلیل بده و بستانهای محبتآمیز او و هواداران پرشور تراکتور. با این وجود این مربی اگر بخواهد مشتریهای فراوانی خواهد داشت. البته نکتهای که در مورد اولیویرا بیش از پیش به چشم میخورد، تعادل تیم او در تمامی رقابتها است، حتی در نقاط ضعف. بیشک این مربی اگر ابزار لازم برای اجرای اهداف خود را در اختیار داشته باشد، میتواند در جبهههای متفاوتی بجنگد. درواقع نباید نگران تفکرات بین اللملی این مربی بود. در مقابل در رقابتهای داخلی نیز او عملکرد نسبتا خوبی داشته است.
البته به اولیویرا تاحدی همان انتقادی که به منصور ابراهیمزاده وارد بود، وارد است. این مربی گرچه در دور رفت سپاهان را در فولادشهر و استقلال را در یادگار شکست داد، اما در لحظاتی که برای قهرمانی میجنگید، در یادگار به سپاهان باخت و در آزادی نیز به استقلال ! هرچند ابزار تونی به هیچوجه قابل قیاس با ابزار کرانچار و قلعهنوئی نیست.
۴) زلاتکو کرانچار
زلاتکو کرانچار در فصل جاری یا در اوج بوده است و یا همچون مربی تازهکار و دور از فن و تسلط عمل کرده است. این مربی کروات در رقابتهای بین المللی به شدت ضعیف کار کرد و براحتی سپاهان را در آستانهی سقوط قرار داد. در مقابل در لیگ برتر و جام حذفی به خوبی جنگید و نشان داد همچنان میتوان در لیگ خلیج فارس نیز بارقههائی از امید به دیدارهای فنی و کلاسیک را دید؛ هرچند بازهم در جائی که میتوانست امید به قهرمانی را هرچند کورسوئی از امید زنده نگه دارد، شکستهای غیرمنتظرهای را برابر تیمهائی همچون داماش گیلان پذیرفت تا به یک نائب قهرمانی بسنده کند.
با این وجود عملکرد او در فوتبال ایرانی در دو سال اخیر نشان میدهد این مربی کروات با توجه به تفکر حرفهای و قابل احترام خود میتواند یک تیم تمام حرفهای و پرستاره را به سرمنزل مقصود برساند. نکتهی جالبتر از همه این است که او ثبات در عملکرد را بخوبی آموخته است میتواند یک تیم درحال اوج همچون تراکتور و یا فولاد خوزستان را در اختیار بگیرد و به راحتی حتی به قهرمانی برساند و از آن یک تیم قابل احترام حتی در آسیا بسازد.
اما شاید کرانچار را فقط باید در ایران روی نیمکت سپاهان موفق دید؛ چون بدون اغراق باشگاه سپاهان اصفهان تنها باشگاه خوش مدیریت ایران است که تا حد بسیاری اروپائی عمل میکند و ساختاریافته و با ثبات عمل میکند.
۵) امیر قلعهنوئی
امیر قلعهنوئی فلسفهی خاص خود را دارد. این مربی فقط تخصص پایان دادن به عطش قهرمانی در لیگ برتر روی نیمکت تیمهای پرهوادار را دارد. این مربی در فوتبال داخلی کمنظیر و شاید بینظیر است. امیر فرمول قهرمانی در ایران و بخصوص در لیگ برتر را خوب آموخته است و فتح کردن ۵ دوره از لیگ برتر، خود این مدعا را گواهی میدهد. قلعهنوئی عادت به ثبات ندارد و اصولا تمایل به رفت و آمد شدهائی دارد که بدون تردید نشان میدهد او برنامهای برای موفقیت در لیگ قهرمانان آسیا ندارد و صرفا موفقیت در رقابتهای داخلی برای او در اوجب واجبات قرار دارند و حتی یکبار نیز حاضر به فدا کردن لیگ داخلی در راه ریسک برای فتح قلهی آسیا نیست. به هر ترتیب او توانائیهای خود را بخوبی میشناسد و نباید به او خرده گرفت !
کارنامهی قلعهنوئی برخلاف مربیانی همچون ابراهیمزاده، اولیویرا و کرانچار در جنبهی بین الملل سرمربیگری نقطهی ضعف آشکار دارد. حالا نکتهی جالب این است که در این فصل تاکنون این نقیصه هم برطرف شده است، اما برای قضاوت محلی از اعراب نداشته است. با این وجود با توجه به فرهنگی که در فوتبال ایران رایج است و قهرمانی در لیگ برتر را به ۱۰ مرتبه نائب قهرمانی ترجیح میدهند، قلعهنوئی بیشترین مشتری را خواهد داشت چون نشستن او بر روی نیمکت تیمها متمول بدون تردید برابر حداقل نائب قهرمانی خواهد بود !
منبع:گل