غلامرضا آقاسی(فرزند مرحوم محمدرضا آقاسی است) او از پدرش که در «رسانه شعر» بود میگوید. از خوبیها و بدیهایی که در حق پدرش شده است. از برخی مسئولین فرهنگی دلپری داشت ولی بیشترین دغدغهاش این است که باید جریان ساز بودن پدرش را جدی گرفت. با او راجع به شعر و اندیشه مرحوم آقاسی به مصاحبه نشستهایم.
ـ آقای آقاسی! مرحوم پدر با کدامیک از شاعران بیشتر دوست بودند؟
ـ اگر منظورتان از شعرای معاصر باشد ایشان ارادت خاصی به «استاد اوستا» داشتند که حتی بعد از فوت استاد اوستا نیز این محبت خودشان را ابراز میکردند. همچنین با آقای میرشکاک ارتباط نزدیک داشتند و ایشان را دوست داشتند البته با باقی شاعرانی که موضعشان ولایت و اهلبیت بود ارتباط خوبی داشتند و حالا اگر ارتباط نزدیکی نداشتند همدیگر را دوست داشتند. ولی بیشتر علاقهشان را نسبت به آقایان اوستا و میرشکاک ابراز میکردند.
* علاقه آقاسی به میرشکاک و اوستا
ـ دلیل این عشق و علاقه به آقایان اوستا و میرشکاک چه بود؟
البته بنده سعادت زیارت «استاد اوستا» را از نزدیک نداشتم اما آن چه که راجع به ایشان شنیدم، به احتمال زیاد علاقه حاجی به «استاد اوستا» بیشتر به خاطر بعد اخلاقی ایشان بوده است که در رفتارهای حاجی نیز خیلی تاثیر داشته است. درباره آقای میرشکاک که خودتان بیشتر میدانید، توجه ایشان به عرفان و شعر و این که ایشان (آقای میرشکاک) هیچوقت زبانشان برای پول نمیچرخد.
ـ در رفتار و منش پدر، چه نکاتی برای شما جالب بود؟
با همه جماعت خیلی خودمانی بود، مثلا یک جایی حاجی را دعوت میکردند، سابقه دیدار هم نداشتند، آنچنان با آن جمع گرم میگرفتند که خیلی جالب توجه بود؛ با بچه مثل بچه رفتار میکرد، در رفتار با جوان، جوان میشد، با پیرمرد هم همین طور، جوری که انگار هشتاد سال است رفیق نزدیک همدیگر هستند. این هم یکی از مشخصات رفتاری او بود. اما یکی دیگر از مشخصههای ایشان را عرض کنم؛ ما سال دوم هنرستان بودیم که آقای «پور اکرمی» مدیر هنرستان بودند. روز ثبتنام صحبتهای عادی انجام شد و پدرم به آقای پوراکرمی گفتند: اگر پسر من کاری خلاف قوانین مدرسه انجام داد، جریمه را برایش اعمال کن و بین بچه من با بچههای دیگر تفاوت قایل نشوید.
ـ شده بود حاجی را به مدرسه دعوت کنی و بیاید برای دانشآموزان شعرخوانی کنند؟
البته مدیر مدرسه این کار را میکرد. جلسات اولیا و مربیان که بود حاجی را به مدرسه دعوت میکردند و اولیای دانشآموزان میدانستند که قبل از این جلسات حتماً جلسه شعرخوانی هم هست و خود حاجی هم در این جلسات فعال بود و کمکهای مالی و فکری و ... میکرد.
* چون این زمزمهها صادقانه اتفاق افتاده به دل مردم هم نشسته است
ـ یک جایی مرحوم آقاسی شعر را اینگونه تعریف میکند: «به نظر من شعر در همه حال، درد دلی است که شاعر با خود زمزمه میکند» به نظر شما اشعار ایشان چه قدر با تعریفشان از شعر منطبق بوده است؟
ـ به گمان من همه اشعار ایشان در همین قالب تعریف میشود، یعنی زمزمههای خود ایشان بوده است و چون این زمزمهها صادقانه اتفاق افتاده و در این حالت شکل گرفته، به دل مردم هم نشسته است و البته این نوع شعر یک ایرادی هم دارد؛ شاعر شعرش را پرداخت نمیکند و یا کمتر پرداخت میکند (که البته این ایراد تکنیکی است.)
* آقاسی میگفت: من شاگردی ندارم
ـ مرحوم آقاسی شاگردان زیادی تربیت کردند؛ با طرز خواندن اشعار و تیپ ظاهریاش و سبک اشعارش، شیفتگان و شاگردان زیادی را پرورش داد.
ـ لفظ شاگرد به معنای این که یک استادی باشد و یک شاگردی اینگونه نبود، یعنی خود حاجی اینگونه نبود. در صحبتهایش هم که ما میشنیدیم میگفت: من شاگردی ندارم. به هیچ وجه حاجی برای خوش «مقام استادی» قایل نبود. اینها دوستانی بودند که از حاجی اثرپذیری داشتند. حالا چه شیوه شعر گفتن، چه طرز پوشش و... اما اگر به چند نفر از دوستان بخواهم اشاره کنم؛ آقای احمری از اراک، آقای گلبهاران از کرمانشاه، آقای محمد زمان گلدسته از گرگان، آقای نادر بختیاری از اصفهان (که دکترا هم دارند)... رفقای دیگری هم هستند که در این راه دارند قدم برمیدارند. لفظ شاگرد را نمیشود برای ایشان به کار برد و خیلی از دوستان دیگر. یک جایی ما صحبت میکردیم یکی از دوستان میگفت: راه آقاسی ادامه دارد، من گفتم این یک بزرگ راهی است که جای کسی را تنگ نمیکند و الحمدلله که رهروان آقاسی زیادند.
ـ آقای آقاسی! پدر در حوزه نثر هم کارهایی دارد که ما ندیده باشیم؟
ـ در این حوزه در آن حدی که بشود آن را اثر ادبی حساب کرد نه، ندارند. اما یک چیزهایی هست.
ـ یعنی نثرهایی از ایشان هست؟
بله،
ـ راجع به چیست؟
البته بیشتر اینها به قبل از سال 75 بر میگردد، یعنی سالهای هفتاد و دو و هفتاد و سه ایشان بیشتر مشغول شعر گفتن بودند. به قول آقای میرشکاک: شعر اجمال است و نثر تفضیل. شاعر وقتی بخواهد هر دوی اینها را جلو ببرد از یکی غافل میشود و کار خوبی از آب در نمیآید و ایشان ترجیح دادند در حوزه شعر کار کنند.
ـ قضیه بیماری مرحوم پدر چه بود؟ راجع به این موضوع برایمان بیشتر صحبت کنید.
ـ مشکل قلب بود. بسته شدن رگهای قلبش بود. بیمارستان بهارلو بستری شدند و آنجا تشخیص دادند که به مرکز قلب تهران برود و عمل باز قلب انجام دادند و یک چند روزی قبل از عمل، کلیه و ریه و قلب دیگر درست کار نکرد و سوم خرداد هم که ایشان برحمت خدا رفتند.
ـ چند روز ایشان در بیمارستان بستری بودند؟
ـ کل دوره تقریباً یک ماه بود.
ـ کسی خبر داشت که ایشان بستری است؟ منظورم مسئولین است؟
ـ دوستانی آمدند و خبردار بودند. حتی شبکه یک برنامه شبستان (که البته ساعت یک نیمه شب پخش شد!) آمدند و روزنامه ایران هم آن زمان کار کرد.
ـ وزیر ارشاد و افراد این چنینی منظورم است؟
ـ آقای مسجد جامعی در یک روزنامه نوشته بودند که ما برای آقای آقاسی این کارها را کردهایم، ولی ما کارهای ایشان را نمیدانیم چیست؟! و شاید نماینده هم فرستاده باشند ولی طبع حاجی اینگونه نبود که پولی یا چیزی قبول کند. نه با دولت اصلاحات، حتی با دیگران هم اینگونه بود. حتی برای بیمه آمدند که به حاجی گفتند میخواهیم بیمهتان کنیم. حاجی گفت ما نمیخواهیم بیمه شویم.
* شعری از آقاسی که مجوز نگرفت
ـ یک جملهای از پدرتان در ذهن من هست که ایشان گفتند «از هیچ مسئول فرهنگی کشور نمیخواهم که حتی زیر تابوتم را بگیرند»
ـ این در برنامه چهلم آقا ابوالفضل سپهر بود (که ایشان هم از آن کسانی بود که در حقش آن جور که باید کار نشد) آنجا گفت که راضی نیستم هیچ مسئول فرهنگی زیر تابوتم بیاید و این آن موقع بود.
مصادیق این بحث زیاد است. آقاسی الگو شد، چه خواسته و چه ناخواسته. آیا از این ظرفیتی که هست نهادهای فرهنگی نباید استفاده کنند. یعنی باید جریان سازی کنند. آن چیزی که از محمدرضا آقاسی میتوانیم بحث کنیم دو تا نکته است؛ یکی خودش است و دیگری جریانی که بعد از آقاسی به وجود آمد، کسانی که مثل ایشان شعر میگویند، مثل ایشان لباس میپوشند و مثل ایشان دکلمه میکنند نهادهای فرهنگی باید این را ساماندهی کنند. از ایشان هیچ حمایتی نکردند و حتی ایشان یک آلبومی به نام «عشق ازلی» منتشر کردند که در مورد آقا امام حسین(ع) بود، یک عدد از این آلبوم را هیچیک از نهادهای فرهنگی نخریدند! یا کارهای که ایشان برای خلیج فارس و مسایل دیگر داشتند را نخریدند! این آدم اثرگذاریاش در جامعه ما کم نبوده است. مواضعش هم درست بود، طبق نظر رهبری و ولایت بود. گله ایشان از این بود که یک سری نمیخواستند این جریانسازی اتفاق بیفتد. حتی یک شعر ایشان هست که میگوید؛
گفت با من نکته دانی اهل دل
کی خدا گنجد درون آب و گل
خانه حق چارچوبی تنگ نیست!
حج همین گردش به دور سنگ نیست!
و الی آخر. این شعر را وزارت ارشاد به ایشان مجوز نداد، از این بدتر برای آدمی مثل آقاسی چه میتواند باشد؟ همان زمان ترانههایی که مجوز میگرفت را میتوانید با اشعار آقاسی مقایسه کنید!
* دستگاههای دولتی باید در جریان ساز بودن افرادی مثل آقاسی کمک کنند
ـ چندسالی هست که از رحلت ایشان میگذرد، آیا تا به حال شده است که نهادهای مرکزی بخواهند بزرگداشت و کنگرهای برای آقاسی بگیرند؟
بزرگداشت بوده است ولی نه به آن معنای بزرگداشت. در آن حد که مراسمی باشد نه! یک مراسمی را «نهاد کتابخانههای ملی» گرفتند که خوب بود. در شب اربعین پارسال برنامهای با عنوان «الهی به خون گلوی حسین» انجام شد. البته هر سال منزل مهندس واعظی (در ماه محرم) برنامه است. محبتی که ایشان به اهل بیت دارند ستودنی است. به واسطه همین محبت بود که از طرف «نهاد کتابخانهها» برای شاعر اهلبیت بزرگداشت گرفتند. استقبال هم خوب بود. شاعران خوبی هم شرکت کردند. اما از این برنامههای بزرگداشت بگذریم. دستگاههای دولتی باید در جریان ساز بودن افرادی مثل آقاسی کمک کنند؛ باید روی جریان سرمایهگذاری کنند. آقاسی بدون هیچ بودجهای و ممنوعالتصویر بودن در صدا و سیما اینگونه جلو رفت. بدون این همه امکانات آقاسی ماندگار شد.
ـ آقاسی واقعاً در صدا و سیما ممنوعالتصویر بود؟
بله، البته ممنوعالتصویر بودن تا قبل از آقای ضرغامی بود، زمان آقای ضرغامی اوضاع بهتر شد.
ـ روز تشییع جنازه مرحوم پدر چگونه بود؟
آن روز که خیلی آمده بودند. ده پانزده هزار نفری به خیابان بهشت معراج الشهدا آمده بودند، دوستان لشگر 27 هم خیلی کمک کردند و در واقع طبق وصیت حاجی عمل کردند که حاجی گفته بود که در قطعه شهدا دفن شود و حاجی را هم در قطعه 25 شهدا دفن کردند.
منبع:فارس