غربت و مظلومیت مادر شاهچراغ در شیراز / حرم مادر شاهچراغ «ع»
گروه معارف گویدا / آرامگاه ام احمد مادر حضرت شاهچراغ علیه السلام در گوشه ی خیابان فرهنگ شیراز، کوچه مسجد باقرآباد قرار دارد و مقبره این بزرگوار برخلاف شکوه صحن و بارگاه احمدبن موسی شاهچراغ(ع) در اتاقی بسیار کوچک و محقر واقع شده است.بسیار جای تاسف است که مسئولین شهر شیراز و استان فارس و بویژه تولیت آستان شاهچراغ علیه السلام هیچ گونه توجهی به بقعه ی مادر شاهچراغ علیه السلام ندارند.
و آن را به حال خود رها کرده اند. این بی توجهی و بی حرمتی به همسر امام موسی کاظم علیه السلام دل مومنینی را که این غربت و مظلومیت خانواده ی اهل بیت را در حرم سوم می بینند بشدت به درد می آورد.
باید پرسید آیا شان و حرمت ام احمد همسر امام موسی کاظم (ع) بیشتر است یا شان حافظ و سعدی که شهرت آرامگاهشان گوش فلک را کر کرده است؟چگونه است صداو سیمای مرکز فارس روزانه بارها تخت جمشید را به تصویر می کشد اما ثانیه ای از مادر شاهچراغ سخن نمی گوید؟
چگونه است شهرداری شیراز میلیاردها تومان برای پروژه هایی که چندان توجیهی ندارند هدر می دهد اما هیچ بودجه ای برای نوسازی و گسترش حرم های شریف خانواده ی اهل بیت بویژه بقعه ی این بانوی بزرگوار اسلام اختصاص نمی دهد.
از امام جمعه های شیراز بویژه آقای ایمانی انتظار می رود لا اقل ایشان به مسئولین تذکر دهند و اجازه ندهند این بی حرمتی ها ادامه یابد.
قطعا هیچ شیعه ای از دیدن مظلومیت و محرومیت و غربت این بقعه ی مبارک راضی و خشنود نیست و نخواهد بود.این حقیر با توجه به اینکه می دانم اگر قرار بود از مسئولین شیراز بخاری برخیزد در این سی و چهار سال برخاسته بود و اطمینان دارم که برای شورای شهر شیراز این گونه بقعه ها توجیه اقتصادی!!!! ندارد تا به آن توجه کنند از تمام خیرین و مردم مسلمان و شیعه ی کشور تقاضا دارم آستین همت را بالا زده و با کمک های مالی خود این بقعه ی مبارک را از بی حرمتی های کلان شهر شیراز نجات دهند. قطعا دست علی بن موسی الرضا یارور مردم مسلمان در این امر خواهد بود.
رحمان زارع
درفضائل مادر حضرت احمد بن موسی شاهچراغ علیه السلام
متن زیر به نقل از:وبلاگ حرم سوم
مادر احمد بن موسی به «ام احمد» شهرت داشت. امام موسی بن جعفر نیز در وصایا و سخنانش از او با همین لقب یاد نمود. (احمد با برادرش امام رضا علیه السلام از دو مادر بودند نام مادر گرامی امام رضا علیه السلام تکتم بوده است. او زنی پارسا و مورد محبت اهل بیت و علاقه زیاد خاندان امام بود.)
ام احمد سه فرزند پسر داشته؛ احمد، محمد و حمزه. ام احمد از داناترین و باتقواترین زنان روزگار خویش شمرده میشد و امام کاظم علیه السلام او را بسیار دوست میداشت. پس از سفر هارون الرشید به مدینه و مشاهده نفوذ معنوی امام کاظم علیه السلام و ترس از فرو ریختن حکومت غاصبانه خویش، فرمان دستگیری امام را صادر کرد. از آنجا که ام احمد در بین همسران آن حضرت نزد امام کاظم احترام و موقعیت ویژهای داشت امام قبل از حرکت به بغداد، ودیعههای امامت را – اشیاء موروثی از پیامبر – به او سپرد و رازهای امامت را فقط به او بیان کرد. آنگاه حضرت امام کاظم علیه السلام را در پی فرمان هارون، در سال 179ق به سوی بغداد بردند. ام احمد که مورد وثوق و اعتماد کامل امام بود، سالها رازهای حضرت را مخفی داشت؛ تا آنگاه که متوجه شهادت امام کاظم علیه السلام گردید.
امام در لحظه سفر به سوی بغداد، به ام احمد فرمود: «کل من جائک و طالب منک هذه الامانه فی ای وقت من الاوقات، فاعلمی بانی قد استشهدت و انه هو الخلیفه من بعدی و الامام المفترض الطاعه علیک و علی سائر الناس» (بحار الانوار، علامه مجلسی، ج48،ص307) شخصی که به تو مراجعه کرد و این امانت را خواست در هز زمانی که باشد، بدان که من شهید شدهآم و آن شخص جانشین بعد از من و امام واجب الطاعه بر تو و دیگران مردمان است.
امام کاظم علیه السلام دوباره گرفتار زندان هارون شد که مرحله دوم مدت چهار سال به درازا کشید تا این که در سال 183 ق روز 25 رجب توسط سندی بن شاهک در زندان پس از تحمل سختیهای فراوان به شهادت رسید. علی بن موسی اولین کسی بود که به شهدت پدر آگاهی یافت.
از دیگر فضایل ام احمد این بود که امام در مدت چهار سالی که در زندان بود، امام رضا علیه السلام را مامور کرد که شبها در خانه ام احمد بخوابد.
شیخ کلینی به سند خود از خدمتکار خانه امام موسی بن جعفر علیه الاسلام نقل میکند که آنگاه که «ابو ابراهیم، موسی بن جعفر را به سوی بغداد میبردند، آن حضرت به فرزندش،امام رضا علیه السلام دستور داد تا شبها در منزل آن حضرت بخوابد.» مسافر میگوید ما هر شب بستر امام رضا علیه السلام را در دهلیز خانه میانداختیم و آن حضرت بعد از صرف شام در آنجا میخوابید و صبح به خانه خویش میرفت. یک شب که بستر حضرت را انداخته بودیم حضرت نیامد. اهل خانه نگران و هراسان شدند و ما نیز از نیامدن آن حضرت سخت پریشان شدیم. وقتی روز شد،آن حضرت به منزل آمد و فرمود: «هر آنچه پدر به تو سپرده بیاور.» ام احمد بیدرنگ فریادی کشید و سیلی بر رخسارش زد و گریبانش را درید و گفت: به خدا مولایم وفات کرد. حضرت رضا علیه السلام مانع گریه و زاری او شد و فرمود: مبادا سخنی بگویی و آن را اظهار کنی تا خبر شهادت پدرم به حاکم مدینه برسد. آنگاه ام احمد زنبیلی را با دو یا چهار هزار دینار نز ایشان آورد و به امام رضا علیه السلام تحویل داد.
ام احمد که برگزیده و محرم راز امام هفتم بود خود این گونه ماجرای فوق را بیان میکند: آن حضرت روزی محرمانه به من فرمود: این امانت را نزد خود حفظ کن. کسی را از آن آگاه نساز تا مرگ من فرا رسد. چون من درگذشتم، هر کس از فرزندان من نزد تو آمد و آن را مطالبه کرد، به او تحویل بده و بدان که من از دنیا رفتهام. اکنون به خدا نشانهای که آقایم فرموده بود ظاهر شد. امام رضا علیه السلام آن امانت را گرفته و همه را دستور به خودداری داد تا این که درگذشت امام هفتم به مدینه رسید... روزها شمردیم و حساب کردیم معلوم شد که همان وقتی که امام رضا علیه السلام برای خوابیدن نیامد آن حضرت به شهادت رسیده بود. (اصول کافی، ج2)
پس از شهادت امام هفتم علیه السلام اولین کسی که با وی بیعت نمود، ام احمد بود. مردم مدینه نیز برای عرض تسلیت به خانه ام احمد مراجعه میکردند و این همه دلایلی آشکار بر شخصیت والای این بانو است.